کد مطلب:329911 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153

ممانعت از به میدان رفتن عبدالله
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

عبدالله بن حسن (ع ) كه هنوز به حد بلوغ نرسیده بود، با سرعت از میان خیمه ها بیرون آمده و می خواست خود را به كنار عموی بزرگوارش رساند. زینب (ع ) خواست او را از رفتن ممانعت كند و حسین (ع ) هم به خواهرش دستور داد او را از آمدن كنار عمش ‍ جلوگیری نماید، لیكن آن پاك گهر شدیدا از رفتن به خیمه ها امتناع می ورزید و می گفت : سوگند به خدا، از عمویم جدا نخواهم شد.

در این وقت ابجر بن كعب با شمشیری به جانب حسین (ع ) حمله آورده عبدالله فرمود: وای بر تو ای زنازاده ! می خواهی عمویم را شهید كنی و مرا داغدار سازی ؟

ابجر به سخن او اعتنایی نكرده تیغ فرود آورد و دست آن طفل را كه فدایی حسین (ع ) بود به پوست آویخت .

عبدالله مادر خود را به فریاد خواند حسین (ع ) یادگار برادر را به سینه چسبانیده و فرمود: ای فرزند برادر آرام بگیر و شكیبا باش و این پیش آمد را به خیر خود به شمار آور، زیرا به همین زودی خدای متعال تو را به پدران نیكو كارت ملحق خواهد ساخت .(99)

99-كتاب الارشاد، ص 465.